امروز پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۹:۲۸:۵۳ - سه شنبه ۱۲ فرو ۱۳۹۹
داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب
دلنوشته/ بهرام قربانپور؛
“دیدگانِ راهِ عشق”
        به گزارش گیلنا از رودبار، بهرام قربانپور مسئول بسیج رسانه شهرستان رودبار و فعال فرهنگی و رسانه ای گیلان در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید محمد دیدگانی، نوشت؛ دلم گرفته بود، از این هیاهوی کرونا و مشکلات پیرامون و قرنطینه خانگی؛ تقویم را ورق زدم؛ ناگهان چشمانم روی ۱۲ […]

 

 

 

 

به گزارش گیلنا از رودبار، بهرام قربانپور مسئول بسیج رسانه شهرستان رودبار و فعال فرهنگی و رسانه ای گیلان در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید محمد دیدگانی، نوشت؛

دلم گرفته بود، از این هیاهوی کرونا و مشکلات پیرامون و قرنطینه خانگی؛ تقویم را ورق زدم؛ ناگهان چشمانم روی ۱۲ فروردین خیره شد روز پرافتخار، مبارک و ارزشمندی بود، روز «آری» گفتن مردم به جمهوری اسلامی عزیز و «نه» گفتن به شیاطین بزرگ زمان؛ روز به ثمر نشستن خون هزاران لاله، روز جوشش انقلابِ پیر جماران؛ آری روز بسیارگرانمایه ایست که برای پاسداری اش سرداران زیادی غرق در خون شدند تا این نظام و انقلاب پا برجا بماند؛ سردارانی چون «شهید محمد دیدگانی»؛ شهیدی که روز شهادتش با روز «جمهوری اسلامی ایران» متقارن شد و این تقارن اتفاقی نیست بلکه نشانگر جوشش و تبلور حرکت نهضت حضرت امام خمینی (ره) می باشد که شهید دیدگانی عزیز، اسوه ای از این حرکت عظیم انقلاب را به نمایش درآورد و این راه همچنان ادامه داد.

حال که قلم به تراوشیدن گرفته؛ مغتنم است به بهانه این تقارن ارزشمند و بی بدیل، گذری کوتاه به زندگی سردار بی ادعا و “دیدگانِ راهِ عشق” کنیم.

در نخستین صبح دم بهار  ۱۳۳۵ در روستای «گاخس» از بخش رحمت آباد و بلوکات شهرستان رودبار فرزندی دیده به جهان گشود که خانواده به دلیل ارادت به ساحت مقدس رسول مکرم اسلام  و ائمه اطهار (ع) او را «محمد» نامید. دیری نپایید که محمد در روزهایی که داشت لذت کودکانه اش را تجربه می کرد، پدر و مادرش را از دست داد و مدتی نزد بستگان و نزدیکان روزگار پُر طمطراقش را سپری کرد و پس از آن به دلیل فقر مالی آن‌ها به یکی از مراکز نگهداری افراد بی‌سرپرست شهرستان رشت سپرده شد.

مشکلات و سختی ها از محمد یک فرد قوی، خودساخته و تلاشگر ساخته بود تا جایی که در کنار درس، به کار هم مشغول بود.

تنهای، دوری از خویشاوندان و هم محلی ها سبب نشده بود تا روحیه اش را ببازد و به انزواطلبی کشیده شود بلکه تلاش می کرد با کوشش و کار فراوان، گلیم خود را از آب بکشد.

رشت برایش کوچک جلوه می کرد و تصمیم گرفت برای اشتغال و فراهم کردن شرایط بهتر، به تهران عزیمت کند و در تهران هم علیرغم مراجعه به شرکت ها و کارخانجات مختلف، موفق به دست یابی شغل مناسب نشد و مجدد، کارگری پیشه کرد.

محمد جُثه تنومندی داشت و به ورزش بویژه بوکس علاقه زیادی داشت و در این رشته فعالیت می کرد. وی در سال ۱۳۵۵ در رشته مکانیک موفق به اخذ دیپلم شد و پس از آن خود را جهت ورود به دانشگاه در رشته انرژی اتمی و مهندسی ارتش آماده کرد، اما علیرغم پذیرش در این رشته، بدلیل شرایط حاکم بر جامعه و خفقان رژیم پهلوی نتوانست درسش را ادامه دهد. حسِ دانش پذیری و علم جویی محمد سبب شده بود تا در این سال‌ها با افکار دکتر شریعتی و کتاب‌های استاد شهید مرتضی مطهری آشنا شود و با اشتیاق خاصی به مطالعه کتاب‌های دینی و مذهبی از جمله نهج‌البلاغه و صحیفه‌ سجادیه پرداخت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به جهت به وجود آمدن تشکل‌ها و احزاب مختلف ضد انقلابی، محمد با تشکیل انجمن اسلامی و احداث کتابخانه در مسجد محل در معرفی انقلاب اسلامی به جوانان و نوجوانان نقش مهم و مؤثری را ایفا کرد.

برخی تنگ نظرها، کینه توزها و منافقین، که از تلاش های انقلابی و جهادی این جوان خوشنام رودباری به تنگ آمده بودند، مکرر نقشه ترور این جوان انقلابی و خط امام را ترتیب دادند اما به لطف خداوند ناکام ماندند.

محمد در سال ۱۳۵۸ و با توجه به علاقه‌ای که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت لباس سبز پاسداری را بر تن نمود و به عنوان عضو شورای فرماندهی سپاه رودبار مشغول به خدمت شد. وی پس از آن به تهران بازگشت و در تاریخ ۷/۳/۱۳۵۸ به عنوان رابط تبلیغاتی حزب جمهوری اسلامی به فعالیت پرداخت.

روحیه شهادت پذیری، مقاومت و انقلابی، محمد را به آن سوی مرزها کشاند و مدتی را با نام مستعار “حمدالله و داوود”، در درگیری با دشمنان اسلام و کمک به مردم مظلوم افغانستان به دفاع از آن‌ها پرداخت.

وی پس از مراجعت به ایران وارد سپاه پاسداران منطقه ۱۰ تهران شد و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در اولین روزهای جنگ خود را به سنگر‌های حق علیه باطل رساند و به مقابله با دشمنان کوردل انقلاب پرداخت.

شهید دیدگانی  در پیام پربارش که در وصیت نامه‌اش برای همگان به ارمغان گذاشته عنوان می‌کند: “مبادا بر کشته‌ای از پویندگان راه خدا افسوس بخورید و در افسوسش دل بسوزانید و بر مشیت حضرت حق خشم بگیرید که دل دشمنان اسلام را شاد خواهید کرد”. محمد در نوشته‌های زیبایی که از خود به یادگار گذاشته در طلب شهادت از خالقش چنین بیان کرده است که: “بارالها خواهان تکه تکه شدن گوشت تنم هستم و می‌خواهم در معراج الهی آن گونه در برابرت حضور یابم که ذرات وجودم سوار بر بادها در گستره‌ زمین منتشر گردد.”

او سرانجام در تنگه کورک در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب، آن‌گاه که فرماندهی محور را بر عهده داشت در تاریخ ۱۲/۱/۱۳۶۱ قبل از اذان ظهر وضوی خون گرفت و با اصابت ترکش خمپاره دشمن نماز سرخش را به مولا امام حسین(ع) اقتدا کرد و در سن ۲۶ سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و همنشین عرشیان الهی گشت.

“روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد”

داغ کن - کلوب دات کام Balatarin اشتراک گذاری در فیس بوک تویت کردن این مطلب

  • آخرین اخبار
  • گوناگون
اینجا جای تبلیغات شماست ! اینجا جای تبلیغات شماست ! اینجا جای تبلیغات شماست ! اینجا جای تبلیغات شماست ! اینجا جای تبلیغات شماست ! اینجا جای تبلیغات شماست !